اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یا رب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت پر وحشت تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب صبا از من به زهرا( س) گو بیا ، شام غریبان بین که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب